به عشق رهبرم

به عشق رهبرم

اللهــــم احفظ و ایـد و انصر نائب المهدی امامنا خامنه ای...

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب با موضوع «سبک زندگی رهبر» ثبت شده است

یکی از روزها زمانی که آیت الله خامنه ای، رییس جمهور وقت، از ساختمان ریاست جمهوری خارج می شد، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده می شد.
صدا از طرف محافظ ها بود که دور کسی حلقه زده بودند و چیز هایی می گفتند. صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه ای! من باید شما را ببینم» رییس جمهور از پاسداری که نزدیکش بود پرسید: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمی دانم حاج آقا! موندم چطور تا این جا تونسته بیاد جلو» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: « حاج آقا شما وایسید، من میرم ببینم چه خبره» کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت: «حاج آقا ! یه بچه اس! می گه از اردبیل کوبیده اومده این جا و با شما کار واجب داره. بچه ها می گن با التماس خودشو رسونده تا این جا. گفته فقط می خوام قیافه آقای خامنه ای رو ببینم، حالا میگه می خوام باهاش حرف هم بزنم» رییس جمهور گفت: « بذار بیاد حرفش رو بزنه، وقت هست».


۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۰
من دیگر "پیامک"


در یکی از سفرهای مقام معظم رهبری به استان مازندران ، آقا وارد منطقه محرومی به نام «ارس ما خوست» شدند. معظم له وقتی برای بازدید به مدرسه ای وارد می شوند، مشاهده می کنند که تمام میز و صند لی ها نو است آقا احتمال می دهند این کارها تشریفاتی است و برای ورود معظم له این کارها انجام گرفته است.

مقام معظم رهبری با تیزبینی و ذکاوتی که دارند از بچه ها سؤال کردند که به من بگویید این میز و صند لی ها را چه زمانی برای شما آورده اند. یکی از بچه های کلاس جواب داد: آقا همین دیروز این ها را آورده اند. آقا نگاه عتاب آلودی به آن مسؤول انداختند و فرمودند: ضرورت ندارد به خاطر مسؤولینی که خودشان نسبت به مشکلات واقفند، بخواهید صحنه سازی کنید.

سردار باقر زاده- مسؤول کمیته جستجوی مفقودین (تهران(

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۱۵
همـ♥ـراه


چند روز پس از خواستگاری خانواده بزرگوار حضرت آیت الله خامنه ای از دختر بنده، خدمت مقام معظم رهبری رسیدم. ایشان فرمودند: آقای دکتر!  اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند می شویم . عرض کردم چطور؟ فرمودند: آقا مجتبی و دختر خانم شما ظاهراً یکدیگر را پسندیده اند و در گفتگو به نتیجه رسیده اند. حالا نظر شما چیست؟ عرض کردم: آقا اختیار ما هم دست شماست! آقا فرمودند: شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با زندگی ما متفاوت است. تمام زندگی ما غیر از کتاب هایم، یک وانت لوازم کهنه است. خانه ما هم دو اتاق اندرونی دارد و یک اتاق بیرونی که مسئولان می آیند و با من دیدار می کنند. من پولی برای خرید خانه ندارم. خانه ای اجاره کرده ایم که قرار است، در یک طبقه آن آقا مصطفی و در طبقه دیگر آقا مجتبی زندگی کنند. ما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید، مثل ما زندگی نکرده اید. آیا دختر شما حاضر است با این وجود زندگی کند؟! زیبایی و دقت سخن رهبر معظم انقلاب برای من بسیار جالب بود. موضوع را به دخترم گفتم و او با روی باز استقبال کرد.

غلامعلی حداد عادل (نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی)

۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۳۵
همـ♥ـراه


وقتی در ایرانشهر سیل آمد، خانه های بسیاری از مردم خراب شد. ما از طریق کرمان برای کمک رسانی به ایرانشهر رفتیم. وقتی به آن جا رسیدیم پرسیدیم: مسئولیت کارها را چه کسی به عهده دارد؟ گفتند: آن سیدی که داخل سیل است. نزدیکتر رفتم، سید رشیدی  (آیت الله خامنه ای) را  دیدم که یک کیسه آرد به دوش گرفته، پاچه های شلوارش را بالا زده است تا آب نگیرد و به کسانی که دچار سیل شده اند کمک می کند . پس از سلام و احوال پرسی، به او گفتم:چه چیز نیاز است؟ فرمودند: همه چیز نیاز است، ولی الآن کمک های نقدی بهتر است.

سریع به رفسنجان آمدیم و در مساجد پول جمع کرده، به ایرانشهر برگشته و خدمت حضرت آیت الله خامنه ای رسیدیم. ایشان فرمودند: الآن وقت خوبی است، آقایان همه جمع هستند، خوب است ببینیم با این پول چه کار کنیم تا بیشترین استفاده را برای سیل زده ها داشته باشد. هر کس پیشنهادی داد، در پایان ایشان فرمودند: به نظر می رسد برای هریک از خانواده های سیل زده یک گوسفند پاکستانی که شیر فراوان می دهد و زاد و ولدش زیاد است بخریم تا بتوانند از پوست، گوشت، شیر و زاد و ولدشان استفاده کنند. این کار ارزشمندی بود که آن موقع برای سیل زده ها انجام شد...

حجت الاسلام والمسلمین شیخ عباس پور محمدی (قم)

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۰۰
همـ♥ـراه


خدای متعال برای ما رهبرانی قرار داده که با زندگی ساده خود برای ما الگو بوده اند .یکی از آنان حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) بود . پس از وی حضرت آیت الله خامنه ای نیز چون اوست.

ایشان می فرمودند که :«من وقتی ازدواج کردم همسرم از پدرش ، که فرش فروش بوده ، فرشی به عنوان جهیزیه به همراه داشته است که هنوز نیز، با وجود فرسودگی آن ، در منزل ما از آن استفاده می شود و بجز آن ، قالی دیگری در منزل نداریم . چند مرتبه گفته اند که این قالی نخ نما شده و خواسته اند که آن را عوض کند ولی من اجازه نداده ام  . اصلا در طول زندگی خود ، نه قالیچه ای خریده ام و نه فرشی به خانه اضافه کرده ام ، حتی آنها را تبدیل به احسن نیز نکرده ام  . من در طول این دوران یک مرتبه گوشت تازه نخریده ام ، کوپن گوشت سردی که همه مردم از آن استفاده می کردند ما نیز از آ ن استفاده می کردیم ، مگر آنکه گوشت نذری می آوردند . سایر مایحتاج زندگی مثل پنیر، نفت و کره نیز به همین صورت تهیه می شود ».

این زندگی رهبر ماست که در بالاترین مقامات این کشور قرار دارد و در طول زندگی خود، زندان، شکنجه ، تبعید و بسیاری گرفتاریهای دیگر را به جان خریده و برای خدمت به اسلام به عنوان فردی شایسته مشغول انجام وظیفه است .

 آیت الله مصباح یزدی ،کتاب مباحثی درباره حوزه، ص :215

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۳۲
همـ♥ـراه

صبح روز کریسمس یعنی عید پاک ارامنه، آقا فرمودند که خانه چند شهید ارمنی و عاشوری اگر برویم خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم. سری به کلیساها زدیم که آنها از ما بی‌خبرتر بودند! بنیاد شهید هم اطلاعی در این مورد نداشت! رفتیم گشتیم توی محله مجیدیه شمالی و دو سه تا خانواده پیدا کردیم. در منزلشون را زدیم و با آن‌ها صحبت کردیم. توی خانواده مسلمان‌ها خود را هیئتی یا بسیجی معرفی می کردیم. بین ارمنی‌ها بگوییم که از بسیج آمدیم که نمی شود، کارت صدا و سیما نشان دادیم و گفتیم از صدا و سیما هستیم و امشب شب کریسمس، می‌خواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم.

برای نماز مغرب‌ و عشا با یک تیم حفاظتی وارد مجیدیه شدیم. گفتیم اسکورت که حرکت کرد به ما ابلاغ می‌کند. اسکورت هم به هوای این‌که ما توی منطقه هستیم، برای اینکه مسیر لو نرود، با بی‌سیم زیاد صحبت نکرد . یکدفعه مرکز مرا صدا کرد: «مورد(آقا) سر پل سیدخندان!» . پل سیدخندان تا مجیدیه کم‌تر از سه چهار دقیقه راه است. سریع از ماشین پیاده شدم. در خانه را زدم. خانمی بزک کرده در را باز کرد. با یاالله یاالله وارد شدیم . چند لحظه بعد، بی‌سیم اعلام کرد که ما سر مجیدیه هستیم. من هم برای اینکه آن خانم این‌جوری جلوی آقا نیاید،گفتم:« ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف می‌شوند منزل شما.»

گفت: «قدم روی چشم، تشریف بیاورد. گفتید کی؟!» من اسم حضرت آقا را دوباره گفتم . تا شنید، افتاد وسط زمین و غش کرد!! بیچاره شدیم ! فکر کردیم

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۴۵
طلبه جهادی

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۲۶
طلبه جهادی

 

برای همه

 

در ملاقاتی که موسیقی دانان و خواننده ها با مقام معظم رهبری داشتند، ایشان مفصّل در مورد انواع موسیقی، ابعاد موسیقی، شکل ها و ردیف های آوازی صحبت کردند. آقای دکتر لاریجانی تعریف می کرد: زمانی که سخنرانی تمام شد، تمام صاحب نظرانی که حضور داشتند حتی اشخاصی که خود صاحب سبک می باشند از اطلاعات وسیع ایشان، متحیر مانده بودند.            

حجت الاسلام پاینده (از اساتید دانشگاه)

۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۵۰
همـ♥ـراه

یک روز که در منزل مقام معظم رهبری در خدمت ایشان بودم بحث ما قدری به طول انجامید و نزدیک مغرب شد. پس از اقامه نماز در محضر ایشان، معظم له رو به من کردند و فرمودند: آقا رحیم! شام را مهمان ما باشید. بنده در عین حال که این را توفیقی می دانستم، خدمتشان عرض کردم: اسباب زحمت می شود. مقام معظم رهبری فرمودند: نه! بمانید هر چه هست با هم می خوریم. وقتی سفره را پهن کردند و شام را آوردند، دیدم غذای ایشان و خانواده شان چیزی جز املت ساده نیست. من نیز بر آن سفره مهمان بودم و مقداری از همان غذای ساده را خوردم.

سردار سرلشکر رحیم صفوی (فرمانده سابق کل سپاه)

 

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۳۸
طلبه جهادی
 

وظیفه خود می دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیت الله خامنه ای مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست. خانواده ایشان روی موکت زندگی می کنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی آن فرش- که ظاهراً جهیزیه همسر ایشان بود- اذیت می شدم از آنجا بر خاستم و به موکت پناه بردم.

حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی(ره)

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۰۵
همـ♥ـراه