به عشق رهبرم

به عشق رهبرم

اللهــــم احفظ و ایـد و انصر نائب المهدی امامنا خامنه ای...

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی

طلیعه پیروزی

امام فرار شاه را اولین مرحله پیروزی خواندند و این واقعه را در حرکت تکاملی ملت مهم دانستند. امام از فرار شاه با عنوان طلیعه پیروزی یادکردند و فرمودند:«رفتن شاه، پیروزى نیست بلکه طلیعه پیروزى است. و البته این طلیعه را من به ملت ایران تبریک عرض مى‏ کنم. و باید توجه داشته باشند که همان طورى که طلیعه پیروزى است، طلیعه خلع سلطه اجانب است‏.» (صحیفه امام، ج‏5، ص: 484)

بعداز فرار شاه حضرت امام (س) می فرماید: «شما ملت شجاع و ثابت قدم به ملت هاى مظلوم ثابت کردید که با فداکارى و استقامت مى‏ توان بر مشکلات هر چه باشد غلبه کرد، و به مقصد- هر چه دشوار باشد-رسید.» (صحیفه امام، ج‏5، ص: 486)

امام خمینی عامل فرار شاه را وحدت کلمه می نامیدند و در این باره می فرماید: «این وحدت کلمه باعث شد که نه شاه با تمام قوایى که داشت، و نه آنهایى که پشتیبانى از او مى‏ کردند مثل قدرت امریکا، مثل شوروى، چین، انگلستان- همه اینها پشتیبانى مى‏ کردند- لکن به واسطه همین قدرت ملت همه آنها هم پشتیبانى‏ شان را از او برداشتند؛ خودش هم فرار کرد.» (صحیفه امام، ج‏6، ص: 62)


امام شاه را قدرت عظیم نامید که قدرت های دیگری از او حمایت می کردند. لذا فرار او را بیرون راندن یک قدرت عظیم خواند: « محمد رضا در عین حال که خودش یک قدرت عظیم بود، دنبال او هم همه قدرتها، همه قدرتهایى که در عالم بودند، با او موافق بودند و با ما مخالف، مع ذلک این نهضت چون یک نهضت الهى بود، نه یک نهضت مادى ‏گرایى، نهضت ملى، یک نهضت الهى یک نهضت اسلامى بود، از این جهت پیروز شد؛ و تمام قدرتها نتوانستند این شیطان را نگه دارند. و رفت و دیگر برگشت ندارد.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 40)

حضرت امام (س) می فرماید: «اگر شاه به نصایح روحانیون توجه کرده بود و خدمت به این ملت کرده بود، سقوط نمى‏ کرد. لکن خدمت نکرد و خیانت کرد، و پشتوانه مردمى را از دست داد و وقتی مردم شنیدند رفت،شادی کردند.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 87)


یکی از انتقادهایی که امام خمینی همواره درباره محمدرضاخان مطرح می کرد ذلت پذیری و خاکساری و احساس حقارت کامل او در برابر بیگانگان بود. امام خمینی در این باره می گوید: «گمان ندارم آنها دیگر حالا شما را کوچک نگاه کنند. آن وقتى که شما را کوچک نگاه مى ‏کردند که مى ‏دیدند که آن شخصى که خودش را شخص اول مملکت مى ‏دانست براى آنها آن قدر خضوع مى ‏کرد. من این را یادم نمى ‏رود که جانسون بود، وشاه رفته بود آنجا و عکسش هم آنجا در روزنامه‏ ها منتشر شد- این [از] یاد من نمى‏ رود، از ناراحتى که آن وقت پیدا کردم، آن مرد، جانسون، ایستاده بود آنجا عینکش را برداشته بود و به دستش گرفته بود و چپ به آن طرف نگاه مى‏ کرد؛ این شخص آن سر، همان آنجایى که جاى نشیمن خودش بود؛ محمد رضا جلو او ایستاده بود، مثل اینکه یک آدم مثلا بچه مکتبى پهلوى استاد ایستاده بود! وقتى مى‏ دیدند آنها که شخصى که حالا دارد حکومت مى‏ کند به یک جمعیتى این طور است وضعش، نسبت به آحاد مملکت هم آنها نظرشان آن طور مى‏ شد. اما وقتى که حالا دیدند که یک مملکت است که مشتش را گره کرد و همه را بیرون کرده، الآن نظر همه نسبت به شماها منقلب شده است.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 343)


یکی دیگر از ویژگی های منفی که امام خمینی برای محمدرضاخان ذکر می کند موضوع جهالت و کودنی و خودخواهی و قدرت طلبی شاه است. امام خمینی در این باره می فرماید: «امّا شاه را گفتند که آدم با ذکاوتى است. اگر ذکاوت داشت مبتلا نمى‏ شد به این ابتلایى که الآن مبتلا شده است و به نصیحت علماى اسلام گوش مى‏ کرد. اینکه مبتلاى به این بلیات شد براى این است کُودَن بود، نه ذهنش صاف بود، و اما آن جهت دیگر که خودخواه و قدرت طلب و اینها بود، همین طور هست و شاید یک مقدار هم براى همین جهت بود که ابتلائات پیدا کرد.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 82)


 یکی دیگر از نشانه های کودنی شاه این بود که گمان می کرد خیلی می داند و وابسته شدن به آمریکا و سایر سیاست ها و روش هایش را نشانه ذکاوت خود می دانست . او می پنداشت مبارزه اش با دین پذیرفتن سلطه صهیونیسم بی اعتنایی به مردم اجرا کردن طرح های آمریکایی و همگی عالی ترین تصمیم ها و بهترین روش ها برای استمرار سلطنت می باشند. امام خمینی در این باره می فرماید: «این دید مستکبرین است که سایر قشرهاى بزرگ ملتها را، آنهایى که دریایى هستند که کارتر و امثالش قطره است در مقابل آن دریاها، آنها را اینها نمى‏ بینند. یعنى این بیمارى اسباب این شده است که آنها را نبینند. از این جهت وقتى که در اریکه ریاست جمهور نشسته و با آن دید بیمارگونه نگاه مى‏ کند و مى‏ بیند که چند تا وزیر در فلان جا و چند تا مثلًا اشخاصى که راجع به مجالس خودشان هست و اینها، یا در جاهاى دیگر، عددى از این وابسته‏ ها ممکن است که اینها خشمشان [افزوده‏] بشود. ایشان اینها را جهان حساب مى‏ کند و مى‏ گوید که چنانچه این دیپلمات ها را [...]. اینها را دیپلمات حساب مى‏ کند اینهایى که جاسوسی شان به حسب شواهد ثابت شده است، اینها را دیپلمات حساب مى ‏کند، و جهان را هم عبارت از همان که خودش مى‏ بیند حساب مى‏کند. این بیمارى تا یک اندازه ‏اى هم در محمد رضا بود. و همین بیمارى اسباب این شد که از بین رفت او. این بیمارى که [شخص‏] خودش را ببیند و چند تا از این تملق‏ گوهایى که اطرافش هستند. و این دلقکهایى که دور و برش هستند. همین ها را ببیند و ملت را اصلًا به حساب نیاورد [و] نفهمد که هر مملکتى ملتش اساس هستند. دولتها اقلیتى هستند که باید براى خدمت این ملت باشند. و اینها نمى‏ فهمند که دولت خدمتگزار ملت باید باشد، نه حاکم بر ملت. این بیمارى در آن آدم هم بود که خودش را همه چیز مى‏ دانست، و خودش را فرمانفرما و خودش را همه ملت مى‏ دانست. دیگر براى دیگران اصلًا [ارزشى‏] قائل نبود. و همین اسباب این شد که [به‏] این ملت آن خیانتها را کرد. همه آن خیانتها هم روى همین خیال بود که نمى‏ دید کسى را که بازخواست کند از ایشان.» (صحیفه امام، ج‏11، ص: 89)


امام خمینی معتقد است همه مفاسد و جنایاتی که محمدرضاخان مرتکب شد سرمنشاش تعلق دنیایی و درک محض دنیایی او بود. امام خمینی در این باره می فرماید: «امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسه‏ ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاری هاى بشر از این تعلقات است. اگر این تعلقات نبود، اگر این توجه به دنیا و تعلق به دنیا نبود، ما این قدر گرفتارى در ظرف بیش از پنجاه سال و قریب شصت سال نداشتیم. محمد رضا پهلوى به واسطه تعلقى که به دنیا داشت، نفسش غیر از دنیا چیزى نمى‏ فهمید، سرمنشأ این همه فساد براى ملت و این همه بدبختى براى خودش شد. دوستان او، که جنود شیطان بودند، براى تعلقى که به دنیا داشتند، که نفوسشان غیر از دنیا ادراک نمى‏ کرد- به واسطه همین تعلق- منشأ این همه بدبختى براى ملت، و بدتر آنکه براى خودشان شدند. هم بدبخت کردند ملت را و به باد دادند همه چیز ملت را؛ و هم بدبخت کردند خودشان را.» (صحیفه امام، ج‏8، ص: 268)


تمسخر واژه شاه

محمدرضا خان با این همه حقارت و ذلتی که داشت خودش را شاه شاهان شاهنشاه آریامهر و می دانست . البته او آریامهر و شاهنشاهی بود که حتی زیر دست سفیر آمریکا و زیردست یک مامور معمولی آمریکا ذلیل بود. بنابراین او حتی واژه «شاه» و «شاهنشاهی » را هم به تمسخر گرفته بود و با شاهنشاه خواندن خود حتی به شاهان که بدترین حاکمان تاریخ بوده اند نیز توهین می کرد.


جنایت ها، زبونی ها و خیانت های محمدرضاخان سرانجامی جز این نداشت که در طوفان قهر ملت مسلمان ایران غرق شد و در ۲۶ دی ۱۳۵۷ هـ . ش فرار کرد .به تعبیر امام خمینی فرار شاه طلیعه پیروزی ملت و سرلوحه سعادت مردم ایران شد و ۲۶ روز پس از فرار شاه رژیم سلطنتی ایران سقوط کرد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۶
طلبه جهادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">